پارت سوم

زمان ارسال : ۳۴۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

دو. خیره شدن


می‌شد گفت اصلاً یادش نمی‌آمد، که دقیقاً کی خیره شدن به برج، روتین روزانه‌اش شده بود؟!

فقط می‌توانست بفهمد که نیرویی اجتناب ناپذیر، هر روز پاهایش را به این سوی خیابان و روبروی برج می‌کشاند!

و مجبورش می‌کرد تا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.